سرگردون

به عاشقی گاهی اینقدر ظلم می شه که گاهی چند بار عاشق می شیم!

سرگردون

به عاشقی گاهی اینقدر ظلم می شه که گاهی چند بار عاشق می شیم!

 

 

می گم.... 

آخرش فهمیدم که 

گاهی غم وغصه ها هم از من خسته می شن... !

 

 

تو آنجا...من اینجا...پس زندگی کجا..؟

 

دو باره دارم به روزهای سرد نزدیک می شم... 

تنهایی گاهی بد فشار میاره.. 

شاید این نیز بگذرد... 

خسته ام...خیلی...

ای آشنای روزهای تنگ  

دلم بد گرفته کجایی؟  

بیا تا حال همدیگر بدانیم  

این ذهن مشوش من صدای آروم تو را می خواهد 

 بد قولی کردم  

می دونم...  

تو ببخش

هنوز در سفرم .
خیال می کنم
در آب های جهان قایقی است
و من - مسافر قایق - هزار ها سال است
سرود زنده دریانوردهای کهن را
به گوش روزنه های فصول می خوانم
و پیش می رانم.
مرا سفر به کجا می برد؟
کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند